تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
با روزانه هایم همراه شو رهگذر ...


بابا میگه تو خیلی باید خداتو شکر کنی. میگم چرا؟ میگه به هر جا که رسیدی، پشتت یه معلم خوب بوده... 

به حرفش فکر کردم و به نظرم باید این رو اضافه میکردم به حرفش، که از بین اون همه معلم و استاد، یه عده نا استاد بوده و یه عده استاد. نااستادان معمولا به ورطه ی فراموشی سپرده میشن و استادان، درخشان میمونن... 

شیوا، یکی از اونهاست که همیشه برام درخشان میمونه. مربی باشگاهم! من رو با ورزش آشتی داد، چطوری؟ با جدیتش، با بلد بودنش تو کجاها مهربون بودن و کجاها بی رحم بودن، با اون همه خنده های بلندش، که همیشه برام سوال ایجاد میکنن که چجوری؟ یعنی یه نفر که مادر 3 تا بچه اس چه جوری میتونه انقدر خون سرد باشه و همیشه خندون؟ 

جوابش رو تو طی زمان به من داد. که ورزش روتین، یه علتشه... 

علت دیگه اش، عشق به کارشه... جالبه! تو این دو سالی که شاگردش هستم هیچ دو روزی تمرینات مون عین روز قبل نبوده و این خلاقیت خبر از عشق به کار میده... وقتی عاشق کارت باشی دغدغه هات رو به احترامش کنار میذاری... 

شیوا سرم داد میزد [ و میزنه😅] که کتفت صااف! اوایل ازش ناراحت میشدم اما حالا میفهمم که این توجهش، یه جور محبته... ممنونش خواهم بود تا ابد، که درست راه رفتن رو یادم داد، ارزش ورزش رو یادم داد، حامی زنان بودن رو، اولویت اول زندگی خودم بودن رو... 

کاش هر جا هستیم، اینجوری عاشق کارمون باشیم، بقیه رو بیدار کنیم😉

 

Life Rhythm ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۱۰ ۰ ۲۴۱

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مینویسم، تا که از تورم ذهن تبدارم کم کنم...