تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
با روزانه هایم همراه شو رهگذر ...






از خیلی وقت پیش هوس خوندنش رو در سر داشتم. خوشحالم که به عنوان اولین تجربه ام از نمایش نامه، انقدر شیرین بود برام که در عرض یک روز تمامش کردم! 

خوب تونستم با فضا و موضوع ارتباط برقرار کنم... داستان کلیشه ای هم نبود. از همه مهمتر و دلنشین تر، آخرش بود که دلیل عنوان زیبای کتاب هم روشن میشد :)


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


هوووف...!!! بالاخره تموم شد😬

چرا رفتم سراغ خوندن این کتاب؟ به خاطر موضوع جذاب و کمتر تکرار شده ی داستان. اولین تجربه ی کلاسیکم هم بود. 

از حق نگذریم، جرئت و خلاقیت فلوبر تو اون زمان برای نوشتن این رمان، جای تحسین داره. 

چرا انقدر زجر کشیدم تا پایانش؟! ترجمه ی افتضاح. یا بهتره بگم استخدام کلمات و دستور نگارش غلط برای برگردان. انتظار نداشتم ترجمه ی مترجم بنامی مثل جناب قاضی، این طور باشه! 

امتیاز به کتاب؟!... فکر کنم صرف نظر کنم بهتره! اثر کلاسیکه و جایی برای اظهار نظر من نیست، ضمن این که نگارش به غایت مزخرف این نسخه ای که من خوندم، به اندازه ی کافی اثر رو مورد اجحاف قرار داده! 

شاید نسخه ی اصلی کتاب شاهکار محسوب بشه حتی! 

نمیخوام بگم که خوندن این کتاب حجیم بی فایده بوده برام و فقط وقت تلف کردم؛ قطعا توی این 648 صفحه، سیر داستان روی من تاثیر خودش رو گذاشته...


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


از 5 ستاره ، به زور سه ستاره میدم! اون هم برای بعضی از جملاتش.  نه سیر داستان رو دوست داشتم نه اون فلسفه بافی های اضافی رو. قبلا کتابچه ای از سری کتابهای مدرسه ی زندگی آلن دو باتن رو خونده بودم .اون فوق العاده بود و با وجود تعریف هایی از این کتاب معروف تر نویسنده، انتظار داشتم این یکی بهتر میبود! 

شاید بذارم در مقطع دیگه ای از زندگیم بخونمش...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


"تصرف عدوانی"

کتابی بود که بیشتر از هر کتاب دیگه ای که تا الآن خوندم، تونستم احساسات جمله ها رو لمس کنم، چون خودم قبلا این حس ها رو تجربه کرده بودم. جدا از قسمتها و گفت و گوهای فلسفی اش که دقیقا ضعف ترجمه هم تو همون قسمتهاست(مابقی به نظرم خوب بودن!) کتاب جالبی بود :)

اینم شاه پاراگرافش :

وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده، تنش احساس راحتی می کند. برعکس، وقتی عشق بی پاسخ می ماند، تن احساس می کند وزنش سه برابر شده است. عشق نوپا روی لبه باریکی می رقصد. ممکن است آدم دوباره وزن واقعیش را احساس نکند، که این خود می تواند در آدم‌های مضطرب، با تجربه و آینده‌نگر، یا در آن‌ هایی که مثل استر این‌قدر امیدوار و خوش‌باور نیستند، میزانی از تردید پدید آورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



خیلی طول کشید تموم کردنش! دلیلش هم این بود که نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. چیزایی که توش نوشته انقدر افسانه وار و سورئاله که اصلا ذهنم قبول نمیکنه اینا واقعی بودند! شاید اگه من هم مال اون سرزمین بودم، ارتباط عمیق ملموس تری با کتاب میگرفتم...
و اینکه خیلی از جاهای کتاب، جمله هایی گفته میشه که اصلا ربطشون رو با قبل و بعد نمیفهمیدم! شاید سبک نویسنده های روس باشه!
فقط با داستان اول و آخر احساساتی شدم...


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


تاثربرانگیزترین کتابی بود که تا به حال خونده ام! جدا از علاقه ام به کتابهای سبک رئالیسم و اتوبیوگرافی... لحن و نگارش صمیمی، روان و شیرین شه بانو فرح پهلوی، باعث شد با شور و اشتیاق ناگفتنی کتاب با فرمت pdf به این حجم رو تو بازه ی زمانی کم بخونم. [اصولا خوانشم کنده، به خصوص که pdf باشه، اما این کتاب از این قاعده مستثنی بود!] 

انگیزه خوانش این کتاب از اون جا شروع شد که مستند شه بانو رو از شبکه من و تو دیدم و برای اولین بار بود که اقدامات فداکارانه و وطن پرستانه ی بانو رو دیدم[اصولا هر چی که تا به حال از زندگی شاه و ملکه بهمون خورونده شده، حاصل کمر همتی ای بوده که رژیم جمهوری اسلامی برای تخریب و سیاه نمایی رژیم شاهنشاهی بسته!] 

مشتاق شدم که کتاب نوشته ی بانو فرح رو بخونم. کتابهایی توی بازار هست که ادعا میشه نوشته ی ملکه اس اما بانو توی همون مستند با زبان خودشون گفتند که این ها همه دروغه و کتاب "کهن دیارا" رو من نوشتم!

کتاب که عملا یک اتوبیوگرافی هست، از دوران کودکی بانو شروع میشه تا دوران رویایی ازدواج شون و بعد اقداماتی که انجام دادن[که اصلا به مخیله من هم نمیرسید که پشت همه این کارها و اقدامات انجام شده بانو فرح بوده ان!] و بعد هم میرسه به دوران تبعید و بیماری شاهنشاه و سختی هایی که متحمل شدن[ که حتی خوندن و اندکی تصور اون مصیبت ها، قلبم رو به شدت فشرده و ناراحت میکرد، چه کشیدی بانوی ایران...  حاشا به این صبر!] 

فارغ از هر گونه تعصب سیاسی و قضاوت، بخونید این کتاب رو. حتی شده فقط برای خوندن خدمت های میهن پرستانه شون... 

قضاوت با خودتون!






-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


"یک عاشقانه ی آرام"

این کتاب رو عید 97 گرفتم . خب اون موقع اول راه کتاب خونی بودم .سختم بود ارتباط برقرار کردن با نثر ابراهیمی ،هر چند دلچسب بود . به خاطر ویژگی خاص کتاب که یک رمان واحد نیست و تو باید بتونی و بدونی که سناریو ها و پیش فرض هایی رو توی ذهنت شالوده کنی ، دو بار اولی که اقدام به خوندنش کردم ،کنار گذاشتمش .و چه خوب شد!که این فرصت رو به خودم دادم و اون موقع لجوجانه به خوندن ادامه ندادم !

هدف ابراهیمی احتمالا شرح و چگونگی یک زندگی جاریه نه تعریف داستان . کتاب پره از جملاتی که هم ادبیات شیرین دارند و هم با خوندنشون پتکی به سرت کوفته میشه تا بیدار بشی ،چند لحظه ای مکث کنی تا شیرینی و سنگینی اش رو هضم کنی و دوباره ادامه بدی. 

شاید نقطه ی منفی کتاب، ایده آل بودن تام و شعار گونه شدن گاه به گاهش باشه .که خب زور قلم شیرین ابراهیمی و فوران اندیشه های نابش به اون قسمت ها میچربه :)

به نظرم ارزشش رو داره که چند باره تو سنین مختلف به خصوص قبل تشکیل زندگی مشترک خونده بشه !



----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

"نامه به کودکی که هرگز زاده نشد" _ اوریانا فالاچی 

تا یک سوم اول کتاب، خیلی جذاب بود. اما از اون به بعد مخصوصا در یک سوم آخر و محاکمه ی زن خسته کننده و گاهی نامفهموم بود. جملات طلایی و قشنگ زیادی داشت مخصوصا که بعضی جاها حرف دل دخترا و زنها و تبعیضهای جامعه رو میگفت(تازه نویسنده از کشور جهان سومی مثل ما نبوده و باز هم گلایه منده!). میگن که این کتاب رو یه بار در دوره مجردی، یک بار بارداری و یک بار بعد از بارداری باید خوند و هر بار برداشتهای متفاوتی ازش بکنی. پررنگ ترین چیزی که الآن واسه من گذاشته این سواله: واسه چی به دنیا اومدم با این که عدم رو به زندگی ترجیح میدم!؟ 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

" آن هنگام که نفس، هوا میشود" از پال کلانیتی

بالاخره طلسم خوندن و تموم کردن این کتابو شکستم . خیلی یه مدت بین بچه های پزشکی مد شده بود و از الهام بخش بودنش میگفتن... داستان درباره ی یه پزشک متخصص مغز و اعصاب هست که اواخر دوران رزیدنتی اش متوجه سرطان نادری میشه . از احوال و درونیاتش میگه، از فاعل به مفعول تبدیل شدن ... از واقعیت مرگ که همیشه همراه ما هست و باهاش بیگانه ایم. 

بعضی از جملات کتاب واقعا 5ستاره میگیرن اما نه کل کتاب. قسمتایی داشت که به نظرم اصافی بودن و باعث طولانی شدن و پس زده شدن مخاطب میشدن . که احتمالا به خاطر وقت تنگ پال بوده که نتونسته اونجور که باید پیرایش کنه .

فصل آخرش رو همسرش ادامه میده چون خود پال از دنیا میره . فصل آخرش خیلی تلخ تر میشه ... انقدری که بغض کردم :(


اگه به سبک اتوبیوگرافی و زمینه پزشکی علاقه مندین، بخونینش :)


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


از خوندن کتابهای الکترونیکی خوشم نمیاد اما استثنا اینو خوندم .از آلن دو باتن هست. نیمچه کتاب 72 صفحه ای هست . با خوندنش متوجه میشین چه قدر معیار و ملاکهامون غلطه . همونایی که فکر میکنیم خیلی هم عاقلانه ان. حتی متوجه میشین که آدم زندگی مشترک هستین یا تجرد به نفع تونه(متاسفانه چه قدر بهمون دیکته شده سعادت توی مزدوج شدنه :/)

خوندنش به تموم دوستان مجرد پیشنهاد میشه 👌






------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

"پیامبر و دیوانه" _ اثر جبران خلیل جبران

اول از همه بگم که اسم کتاب ، برگرفته از دوتا اثر نویسنده هست .یعنی کتاب پیامبر + کتاب دیوانه( در واقع پیامبر و دیوانه اسم یک اثر واحد از نویسنده نیست . این کتاب دو بخش داره) 

ترجمه زیبایی داشت ( مترجم این نشر آقای نجف دریابندری بود ). از اون دست کتابایی بود که بعضی جملاتش مشت میکوبید به کله ات و بیدارت میکرد .شاید بتونم بگم یه چیزی تو مایه های کتاب عاشقانه ی آرم نادر ابراهیمی بود . (از لحاظ جملات نابی که چند لحظه مکث میکنی واسه درک و بیدار شدنت! ) با این تفاوت که منحصر به یک موضوع مثلا عشق نبود . کتاب پیامبر یعنی قسمت اول کتاب به نظرم دلنشین تر از کتاب دیوانه بود اما در مجموع بسیار کتاب دلچسب و دلبری بود .

پیشنهاد میشه👌




-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



شاید جلد کتاب شما رو به اشتباه بندازه که این کتاب و محتواش، جز کتابهای زرده و ارزش خوندن نداره. 

اما جدا باید بگم که محتواش از لازمه های شخصیت هر دختره. 

نویسنده منحصرا برای دخترها نوشته. 95% چیزایی رو که میگه و شرایطی رو که مثال میزنه، عینا توش گیر بودم و چه قدر با زبون ساده و ترجمه ی سلیس مترجم به خوبی ارتباط برقرار کردم. 

احساس میکنم باید زودتر از اینا میخوندمش... مثلا 15،16،17 سالگی! 

اما خب اگه حتی 50% هم حس میکنین تو زمینه هایی از اعتماد به نفس ضعف دارین، خوندنش بسیار میتونه کمک تون کنه. [البته نگارشش یه مقدار تینیجریه اما محتوای آموزشیش👌]

دلم میخواد خودمو مجبور کنم هر سه ماه یک بار مثل رفتن به دکتر برای ویزیت، بگیرم دست و بازخوانیش کنم :))

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


دلیل زشتم !! برای خرید این کتاب، انتشاراتش یعنی نشر چشمه بود. خیلی این انتشارات رو دوست دارم و فکر نمیکردم که کتابهای ضعیف رو چاپ کنه ...

این کتاب [ که البته سبکه و زود تمومش کردم ] اولین رمان نویسنده اش هست. موضوع اینه که هی یه فصل از زبون دختر و فصل بعدش از زبون مادرش هست . فصلهای مربوط به دختره از خاطرات بچگی( بهتره بگم نوشته های بچگیش) شروع میشه و بینش هی مادره همون خاطرات رو از دید خودش تعریف میکنه . این وسط میتونی به این درک برسی که نگاه فرزند چه جوریه و نگاه مادر چه قدر متفاوته . پراکندگیش هم زیاده یه جاهایی از کتاب رو متوجه نمیشدم چی شد !!

در صورتی پیشنهاد میکنم بخونین که تمام کتابهای فاخر رو خونده باشین و از سر بیکاری و کمبود کتاب برای خوندن وقت تون رو باهاش پر کنین

نکته اخلاقی هم اینکه به جلد کتاب و انتشاراتش ملاکهای خوبی برای خرید کتاب نیستن در درجه اول😅




-----------------------------------------------------------------------------------------------------

خداییش هیچ جمله ای در خور وصف کامل این کتاب نمیتونم سر هم کنم!  به جرئت میتونم بگم شخصیتم رو عوض کرد ... تا قبل خوندنش فوق العاده در برابر دیگران و نظراتشون ضعیف بودم و برای تاییدیه گرفتن از بقیه برای دوست داشته شدن ، این تفکر و نیاز احمقانه ، حاضر به انجام هر کاری حتی خلاف میلم بودم .

خوندنش رو به دخترا مخصوصا توصیه میکنم 

کتاب،  رمان عشق و عاشقی نیست بر خلاف اسمش !

زندگی نامه ی نویسنده اس و این خودش یه عامل جذب کننده اس واسه ادامه دادن و خوندنش ...



مینویسم، تا که از تورم ذهن تبدارم کم کنم...