نشسته بودیم منتظر مربی آزمایشگاه. داشتم glossary درس جدید رو پر میکردم. همین جور که مشغول بودم حواسم هم بود که کی میاد داخل ... نازی اومد و به پویا سلام کرد. صورتش گرفته بود ولی به رسم عادت معهود ،لبخند گشاده ای موقع سلام کردن به لبش داد. من رو که دید لبخندش گشادتر هم شد .گفت چه خبرااا؟ گفتم سلامتی... :))
احساس میکردم چیزی تو صورتش کم داره ! نزدیکتر که اومد دیدم چهره اش هم رنگ پریده اس .گفتم نازی جون چیزی شده ؟چرا انقدر صورتت pale شده جان ؟ Are you in premenstural situation ?!
از انگلیسی بلغور کردنم خنده اش گرفته بود ... گفت نمیدونم . خواستم سلیطه بازی دربیارم که یعنی چی؟ یه خانوم حتما باید بدونه کجای cycle اش ایستاده ... خواستم بهش اپ های خاص این مورد رو معرفی کنم ولی ادامه ندادم ...
همین جور که نگاهش میکردم دیدم داره پوست لبش رو میکنه .انقدری کنده که لبش در آستانه ی عفونته ... پاهاش روی صندلی بدجوری ویبره میرفتن .
گفتم هی! شل کن!! چرا انقدر آشفته ای!
نگام کرد و با صدای زیر گفت من خرابم ... ولی تو خیلی خوبی .نگات میکنم آروم میشم ! یه کم از این انرژی خوبت به من میدی ؟
خندیدم... 😅
نازی راست میگه. خودم هم چند وقتیه که حس میکنم . Cope مشکلات ، این جاافتادن و نادیده گرفتن مسائلی که قبلا مایه ی سیاه شدن دلم بودن...
به زور هم که شده لبخند میزنم، به جای ترجیح تو خودم بودن ، خودم رو مجبور میکنم به حرف زدن با بقیه . دلخوری های قبلی رو تو ذهنم نشخوار نمیکنم. به خوبی یاد گرفته کسی که نادیده ام میگیره رو نادیده بگیرمش...
اما هنوز هم اول راهم. هنوز هم کلی تمرین لازمه.
من فکر میکنم این قضیه جا افتادن به دست گرفتن روابط ، خیلی شبیه اون بالغ شدن موقع خروج از پنجم ابتدایی و ورود به راهنماییه...
تو این glossary بهش میگه fit in ...
+فکر کنم شکستن شیشه مویابلم در این تحولات بی خیر نبوده😂
+ خانومای عزیز برنامه ی Flo رو نصب کنید تا رستگار شوید :))