در هر حرفه ای که هستید نه اجازه دهید که به بدبینیهای بی حاصل آلوده شوید و نه بگذارید که بعضی لحظات تاسف بار که برای هر ملتی پیش می آید شما را به یاس و ناامیدی بکشاند. در آرامش حاکم بر آزمایشگاه ها و کتابخانه هایتان زندگی کنید و نخست از خود بپرسید برای یادگیری و خودآموزی چه کرده ام؟ سپس همچنان که پیشتر می روید، بپرسید من برای کشورم چه کرده ام؟ و این پرسش را آنقدر ادامه دهید تا به این احساس هیجان انگیز برسید که شاید سهم کوچکی در اعتلای بشریت داشته اید. اما هر پاداشی که زندگی به تلاشهایمان بدهد یا ندهد، هنگامی که به پایان راه نزدیک می شویم هر کدام از ما باید حق آن را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم:
من هر آنچه که در توان داشته ام انجام داده ام
+در میانه ی خاکستری ترین روزها ، گفتارت لویی جان ، همچون مرهمی دل اشتیاق کور شده ام را بارقه ی امیدی زد ... اما لویی جان! تو را به واکسن ضد هاری ات قسم... بگو که جامعه ی تو هم امیدی به رهایی نداشت؟ بگو تو هم امید به آینده ات را با ترس از فراهم شدن یا نشدن احتیاجاتت جایگزین کردند ؟بگو تو هم در فیلترینگ و تحریم غلت زدی؟ لویی... تکرار غریبانه ی روزهای خاکستری را چه کنم؟
لویی! با این همه دیوار چه کنم؟
نظرات (۰)