تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
با روزانه هایم همراه شو رهگذر ...


گهگاه دلم تنگ میشود ...

برای همون آفتاب پوست کنش خاصه در بهار ،

برای کوچه شهید عرفان منش و پیاده رو مملو از بهارنارنجش و آبریزش و آلرژی و هی عطسه هی عطسه و نگرانی مریم ... که بعد کلاس زیست با هم از اونجا رد میشدیم و اون هی حرص میخورد خب تو که اینجوری هستی چرا تاکسی نمیگیری از یه مسیر دیگه بریم ... 

برای درمانگاهی که همیشه دردمند می رفتیم داخلش و آسوده تر برمیگشتیم، هر ساعت از شبانه روز. 

برای کوچه و بیمارستان خلیلی... برای ضرب گرفتن قلبم وقتی دانشجوهای پزشکی رو میدیدم اونجا

برای فلکه سنگی ،نوستالژیک ترین نماد زندگی من ... که اکثر روزهای سال آبنما نداشت و وقتی که آب بود، رعد کوچیک شیرینی کنج دلمون میزد که آب! پس بحران آب نداریم :/

برای رز رونده دم در ورودی که  هر سال اردیبهشت گلبرگهای سرخابیش بیشتر از برگهای سبزش میشد. که هر سال 12 اردی بهشت میبردم پرپر میکردم رو سر معلما

برای باغ بعثت که هر روز تعطیل چشم انتظار من بود بلکه حق همسایگی رو ادا کنم براش و برم تو سایه ی سرو های شیرازیش پا دراز کنم ،ولی نمی رفتم . چون فردای هر روز تعطیل امتحان داشتم...

برای درس دادن به مریم... برای تموم بهونه هایی که جور میکردم شب امتحان پیش هم باشیم ...

برای هوای خشکش

برای همون فاکینگ آلرژی های بهاری اش حتی ... 

در راه برگشت از کلاس فیزیک ،بهار 95

به ناز ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۳۱ ۴ ۲۸۰

نظرات (۴)

  • elnazi
    شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۸ , ۰۰:۱۲
    جدایی.ازرفیق خیلی سخته...خداکنه مریم انگیزه بگیره حسابی.درس.بخونه ک بیاد اینجاپیش.تو...دوستیتون.پایدارباشه تااید
    • author avatar
      به ناز
      ۱۴ ارديبهشت ۹۸، ۱۶:۴۱
      نه آقا !جدا مریم بباید بره دنبال یه کاری غیر از درس خوندن...
  • الی
    جمعه ۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۵۲
    رسیدم به خط آخر، احساس سنگینی تو گلوم کردم دختر😑
    یه شیراز و اردیبهشتش، حق داری هوایی بشی🤗
    • author avatar
      به ناز
      ۱۴ ارديبهشت ۹۸، ۱۶:۴۱
      چرا؟! دلیلی برای سنگینی گلو نداشت که! 
      هوووم ... اردی بهشت😍
  • سینا
    جمعه ۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۴۲
    خلیلی چرا؟ نمازی دلبرونه تر نیست؟ 😑😂
    • author avatar
      به ناز
      ۱۴ ارديبهشت ۹۸، ۱۶:۴۱
      متاسفانه یا خوشبختاه انقدری که گذرم به خلیلی افتاده به نمازی نیفتاده. ولی میدونم از در و دیوار نمازی مریض اورژانسی داره میباره😊 عزیززززم چه هیجان انگیز😍
  • لنی ..
    جمعه ۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۱۰:۰۰
    وی دلش حتی برای کلاس فیزیک هم تنگ شده بود  :))
    بعضی دلتنگی ها مثل شکلات تلخن، فکر کنم اینم از اون دلتنگی هاست :)
    • author avatar
      به ناز
      ۱۴ ارديبهشت ۹۸، ۱۶:۴۱
      آری تنگ شده... . بیشتر برای دبیر عزیزم که بسیار یهویی آهنگ مهاجرت به سوئد سر داد :/
      Dark chocolate ? I'm crazy about it😍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مینویسم، تا که از تورم ذهن تبدارم کم کنم...