رئال ترین و نزدیک ترین صحنه ای که میشه به احوال این روزهای من تشبیه کرد، دخترکی هست که بیخیال و در عین حال حرصمند [نمیدونم میتونید تصور کنید یا نه] تکیه داده به ماشینش، سیگاری دود میکنه و عاصی از ناز این و اون و دنیا چشماشو تنگ میکنه و سرشو برمیگردونه، دود رو میده بیرون... در عین حال که داره میگه پشمم هم نیستین ولی خب دلشم خونه...
نظرات (۰)