تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
با روزانه هایم همراه شو رهگذر ...


کیه که بدش بیاد توی روزهای سیاهش، سایه ی امن کسی همراهش باشه... کسی به نام یار؟ !

کیه که بدش بیاد بی حوصلگی اش با اکسیر عشق ، به نشاط تبدیل بشه؟

کیه که بدش بیاد از داشتن کسی که موقع خبرهای خوش زندگیش،به اندازه خودش ذوق کنه؟!

کیه که بدش بیاد از گزینه اول کسی شدن؟

بدش بیاد از هم پا داشتن برای سفر،خرید،دیوونگی ها؟!

هووم؟!

اینا رو گفتم که بگم، برخلاف بعضی ها که پیوند با یار رو،وابستگی و ضعف میدونن و دم از استقلال میزنن، مینالن و میترسن از مسئولیت ها و نیاز های شخص دوم [هر چند که در ظاهر همه اینا نقش بازی کردنه ها!]

خواستم بگم که من از اونا نیستم... استقلال میتونه حفظ بشه،اگه اون شخص دوم ، درست تربیت شده باشه !

وابستگی و ضعف؟! وابستگی میتونه قشنگ باشه،وقتی انقدر یکی بشی با یک نفر... انقدر که جزیی از هم بشین... 

ترس از نیازهاش؟ ترس از مسئولیت جدید؟ بی معنیه... وقتی انقدر پای دوست داشتن و واحد شدن وسط باشه خودت نیازهاش رو به نیاز هات ترجیح میدی !

همه این ها حاصل میشه از عشقی که عقل رهبرش باشه...

عاقلانه عاشق شو و باقی عمرت رو عاشقانه زندگی کن...

شخصا ترجیح میدم اون اتفاق نگاه در لحظه، فوران هورمون عشق، برام اتفاق نیفته...

ترجیح میدم مثل قورمه سبزی، مواد که فراهم شد،شعله رو کم کنم بذارم یواش یواش جا بیفته !

تو اتوبوس داشتیم با میم غیبت in rell هامون رو میکردیم... دروغ چرا ؟ بدم نمیومد جای یکی از اونا باشم ... ولی تهش چی؟ من آدم استرس کشیدن رابطه بی تعهد نیستم .

سال 2019 اس؟ تعهد بی معنیه ؟ دوست داشتن کافیه ؟!

من ترسویی رو که حاضر نیست اعلام کنه هدفش از بودن با من چیه رو نمیتونم تحمل کنم. نمیتونم تحمل کنم نگاه و پچ پچ مردم رو ...

یار نیامده ام ! خواستی بیای، شجاع باش... درست پا بردار ،درست پیش بیا ...

به ناز ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۵ ۴ ۳۰۷

نظرات (۴)

  • هانا :)
    پنجشنبه ۱۶ اسفند ۹۷ , ۱۰:۲۱
    همش دیگه:)))
    • author avatar
      به ناز
      ۱۷ اسفند ۹۷، ۰۰:۳۹
      Good👍😁
  • هانا :)
    پنجشنبه ۱۶ اسفند ۹۷ , ۰۰:۵۴
    موافقم باهات:) 
    • author avatar
      به ناز
      ۱۶ اسفند ۹۷، ۰۱:۱۴
      با کدوم قسمت دقیقا؟ 
  • همدم ماه
    جمعه ۱۰ اسفند ۹۷ , ۱۰:۴۷
    میگمش راسش بوگو دوسم میداری؟!
    میگه وُی ها 
    میگمش اگر بخوام پاپیش میذاری؟!
    میگه وی ها
    میگمش قولو قرار با کسی نداری؟!
    میگه وی نه 
    میگمش نپس بیام به خواسگاریت؟!
    میگه وی ها 
    میگمش اگرننت یه دن پر گفت نمیخویمش، میکنی رو حرف قولت پافشاری؟!
    میگه وی ها 
    میگمش آقات چتو؟ اگر اوهم باز بگه نخیر،میتونی تورو آقاتم دلیل بیاری؟!
    میگه وی ها 
    میگمش اگر نخاسن من و تو بهم برسیم،تو بَرِی من میکنی گریه زاری؟!
    میگه وی ها 
    میگمش تو قومو خیشا کسی هست ،که ای چیا شد بکنه تو روز مبادا تو ره یاری؟!
    میگه وی ها 
    میگمش با ای همه اوضا، اگه اتفاقی افتاد یعنی ترکم میکنی روزی روزگاری؟!
    میگه وی نه 
    میگمش نپس بذار ایناره از دلم بپرسم،بیبینم با ای همه حسنای که تو داری
    میگه وی ها!! D:
    • author avatar
      به ناز
      ۱۰ اسفند ۹۷، ۱۳:۱۲
      وااای همدم😂😂😂❤❤🤗
      پوکیدم از خنده😆 اینو باید خودم برات بخونم با لهجه تا عمق فاجعه رو بفهمی😝
  • elnaz
    جمعه ۱۰ اسفند ۹۷ , ۱۰:۳۶
    من بامجردموندن مشکلی ندارم گاهی طبق شرایط محیط وشخصی این تجرد اتفاق میوفته ک حالا مشکلی نیس.اما ترس از ازدواج ناشی ازیسری مشکلات روحی ک باید تحت درمان روانپزشک باشه.چون یاناشی ازبدبینی ومنفی نگری زیاده ک خطرناکه واسترس و هزارتامشکل دیگ به همراه داره یا ناشی ازاسیبهایی ک شخص از بچگی متحمل شده....اما اون بعضیا هم فازشون مشخص نیس...بلاخره یابدت میاد وتمام است قضیه یاخوشت میاد وبقیش...اماهی بادست پس زدن وباپاپیش کشیدن واهو بازی دراوردن یکم بچه بازیه...صلاح مملکت خویش خسروان داننده دراخرسر.....راستی چخبرازخودت گلم؟خوبی؟کلاسای  هنری ورزشیت هنوز پابرجاس؟داری قوی پیش میری ک دهن همه بدخواهارو سرویس کنی دیگ؟؟!!!
    • author avatar
      به ناز
      ۱۰ اسفند ۹۷، ۱۳:۱۴
      بعضیا اون با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن رو ناز کردن میدونن ... که خب دچار سو تفاهم ان. جدا از اون بحث نیاز به مشاوره و درمان که نیاز دارن ...
      من خوبم آره ... کلاسا و زندگی رواله و با قدرت در حال ساختن امپراطوری خودمم. 
      هوس کردم دوباره بریم بیرون😋😌
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مینویسم، تا که از تورم ذهن تبدارم کم کنم...