بعد امتحان ایمنی :
من: ساناز! جدا داره حالم از این وضع درس خوندن و نمره گرفتن مون بهم میخوره ... از خودمم دیگه خجالت میکشم :/
ساناز: منم همین طور!
من: الآن مثلا امتحان ایمنی دادیم. باید تو این کورس ،کلی تحقیق میکردیم، رفرنس میخوندیم ... هیچی ! تازه همین 70 صفحه جزوه رو هم با عزا تموم کردیم :/
ساناز : امیدوارم درست بشیم ! فکر کنم بالاتر بریم بهتر بشه ...
از سال بالایی ،از سال پایینی، از اکسترن ،انترن، رزیدنت ، استادا... از همه در مقابل این حجم از تهی بودن خجالت میکشم. الان تو کتابخونه دختره کتاب قطوری به اسم طرز گرفتن شرح حال گذاشته جلوش ... یه جوری ارتباط برقرار کرده باهاش انگار داره عشق بازی میکنه با کتاب😐
حسادت میکنم به این حالش ... هم حجم این کتاب ،فیزیولوژی گایتون ماست .آیا من عرضه و حوصله عشق بازی با گایتون مون رو دارم ؟ خیر !اولش میام مقدمات لذت بدن ازش رو فراهم میکنم ،رفته رفته خودش پسم میزنه😐
😩💔
نظرات (۲)
elnaz
يكشنبه ۱۸ آذر ۹۷ , ۱۸:۵۸به ناز
۱۹ آذر ۹۷، ۱۵:۲۶- رامونا
يكشنبه ۱۸ آذر ۹۷ , ۱۳:۴۸به ناز
۱۹ آذر ۹۷، ۱۵:۲۵