تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
با روزانه هایم همراه شو رهگذر ...


چند وقت پیش کتابی از زندگینامه ی مریم میرزاخانی میخوندم . هر چند که کتاب اونجور که باید حق مطلب رو ادا نکرده بود اما اگه بخوام بگم نتیجه ی مهم خوندنش رو ، الگو گرفتن از خصیصه ی " آهسته و پیوسته روی" ایشون بوده... اطرافیانش میگن که شاید میشد روی یه مسئله ده سال کار کنه و انرژی بذاره و ابدا نگرانی از روند کند نداشته . یه جورایی به جای شنا کردن، غواصی کردن ...

یه سری هدفها رو گذاشتم سر قله ی ذهنم و برای رسیدن بهشون هر کاری کردم . نتیجه ی کم در مقابل زحمت زیاد، خسته ام کرده ،سردم کرده ...

گاهی به خودم میگم تو به درد هیچی نمیخوری ، تو ژن خوب نیستی ، تو فلان و بهمان ...

دلسرد شدن تو رسیدن به هدفهای بزرگ طبیعیه، اما نمیدونم پیشرفت اندک در مقابل زحمت زیاد هم عادیه یا نه...

فقط ای کاش که صبر و حوصله ام رو از ملکه ریاضی الگو بگیرم... ای کاش خدا قدرت اینچنینی بهم بده ...

به ناز ۰۶ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۹ ۴ ۲۸۱

نظرات (۴)

  • دختر تنبل
    سه شنبه ۱۰ مهر ۹۷ , ۰۱:۲۰
    مریم🙁🙁🙁
    امکان نداشت هر شب قبل اینکه بخوابم ویدئو زندگی نامشو نبینم
    اما تازگیا از وقتی نیست دیگه طاقت دیدن اونا رو هم ندارم
    خلاصه
    من امشب عینکمو گم کردم
    فردا باید عصای دست من باشی😂

  • از گوشه ای دنج
    دوشنبه ۹ مهر ۹۷ , ۱۰:۴۷
    امیدوارم از ایشون هم صبورتر باشین
    • author avatar
      به ناز
      ۱۰ مهر ۹۷، ۱۰:۳۵
      ممنون😊
  • لنی ..
    شنبه ۷ مهر ۹۷ , ۰۹:۵۷
    ولی وقتی آدم آهسته و پیوسته رفتن رو یاد بگیره اونوقت خیلی آهسته و پیوسته به هدف هاش میرسه و میتونه یه دل سیر روی قله ها بشینه و پایینو نگاه کنه... البته من که قله ای رو فتح نکردم ، یه دو سه تا تپه بود  :))
    • author avatar
      به ناز
      ۸ مهر ۹۷، ۱۸:۳۰
      آهسته و پیوسته روی، یه هنره که رسیدن بهش اراده محکم و تمرین های متمادی می طلبه😊
  • آسـوکـآ آآ
    جمعه ۶ مهر ۹۷ , ۲۳:۵۰
    به نظرم الگوی خیلی خوبیه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مینویسم، تا که از تورم ذهن تبدارم کم کنم...